چند سال پیش وقتی که پیش مادر کلانم در قشلاق رفتم، از دیدنم خیلی خوشحال شد .
بعدا خواست برم چیزی بگویه
گفت بیا نواسه گک گلم در اینجه بشین، اول خیلی با مهربانی چای سبز که هیل داشت ره در گیلاس انداخت و بعدا در کنارش از چهار مغز هم گذاشت، برم گفت بخور پسرم، بعد از ای که چای نوشیدنم تمام شد خو خیلی کنجکاو بودم گفتم بی بی جان قبل از ای که چای بیاری میخاستی برم یک چیز بگی او چی بود
بی بی جانم با بسیار پیشانی باز و لب خندان برم گفت، یک روزی کسایی پیدا میشن که وقت شان ره در خواندن کمنت تو ضایع میکنند ☹🤦🏻🧑🏻🦯
2025-07-10 04:14:26
1
瓦哈迪_PhD :
همین آهنگ یه رقم دیکه نبود
2025-07-09 17:38:29
2
احمد ذاهد آریزاد :
یادش بخیر همی آهنگ یک وقت چقه مشهور شده بود🥰
2025-07-10 13:20:12
1
جنرال 🍷سینا꧁꧅ :
کلان کلان دختر ها شرم است برتان امی مه راه گپ داده نمتانین🤭🤭🖤
2025-07-10 07:33:04
0
Mazarin :
😍جااااان
2025-07-08 12:52:04
4
Ömer can :
من نگاهم به نگاه تو بند است .
من خریدارم بگو قیمت لبخند بی بی ات چند است.